حسین پژمان بختیاری

۱۲۷۹(تهران)ـ۱۳۵۳(تهران)

شاعر، ادیب

 

 

حسین پژمان بختیاری، شاعر بزرگ معاصر و محقق و مترجم چهارم آبان ماه سال ۱۲۷۹ هجری شمسی در محله حسن آباد تهران به دنیا آمد. اما زادگاه اصلی و سرزمین پدری وی «دشتک بختیاری» است که در ۸۵ کیلومتری مرکز استان چهارمحال بختیاری، در دامنه کوهساران بلند، منتهی به «زردکوه بختیاری» و در کنار سرچشمه های اصلی «رود کارون» واقع است. پدرش، «علیمرادخان میرپنج» از سلسله معروف خوانین بختیاری، و از سرداران دوران مشروطه بود که در دشتک سکونت داشت و در اواخر قاجاریه، به منظور تصدی مناصب نظامی به تهران می رود و در دستگاه مظفر الدین شاه صاحب عنوان لشگری میرپنج (سرتیپ) می شود. وی در دوران مشروطیت به همراه خواهرزاده  خود، علیقلی خان سردار اسعد بختیاری (ازسران بزرگ مشروطیت) در مبارزات مشروطه نقش فعالی داشت.  علیمرادخان که  قبلا” در دشتک  ازدواج کرده بود، در زمان اقامت در تهران نیز با دختری جوان از خاندانی مشهور ازدواج میکند، که از نوادگان قائم مقام فراهانی بود. پژمان ثمره این ازدواج است. مادر پژمان «عالمتاج قائم مقامی متخلص به ژاله» از شاعران نامدار اواخر قاجاریه بود که اشعار پر خروش وی در باب حقوق زن معروف است. این وصلت اندکی بعد به جدایی انجامید و پژمان که نوزادی بیش نبود در رنج و آوارگی به زندگی خود ادامه می‌دهد در چنین شرایطی پیرمردی از اهالی دشتک به نام «کاکا اواسعلی» که از ملازمان علیمرادخان بود، از پژمان مواظبت و نگهداری می کند (بعدها در سن ۲۷ سالگی دوباره مادر را می بیند و با وی زندگی می‌کند)  از سن سه سالگی  به بعد پدرش اصرار داشت که به وی خواندن و نوشتن  و به‌ویژه قرآن بیاموزد و در این راه سخت گیری می کند. علیمرادخان که در آن دوران به دلیل جنگ های بعد از مشروطه فرمانده بخشی از قشون بختیاری در آذربایجان بود، نمی توانست در کنار وی باشد، بنابر این پژمان را در حدود سال ۱۲۸۵ در معیت برادر و خواهرش و چهل نفر سوار بختیاری به دشتک بختیاری (زادگاه خود) می فرستد. او در دشتک زندگی تازه و سرشار از شادی و شور را تجربه می کند. در آنجا اسب سواری، تیراندازی و فنون رزم را فرا می‌گیرد. زندگی در دامان طبیعت زیبا و مناظر دل انگیز اطراف دشتک، برای او شگفت انگیز و اثرگذار بود تا جائی که آن را سرآغاز تحولات روحی و الهام بخش زندگی شاعرانه خود می‌داند: «دیدن و بهره بردن از آن همه چیزهای زیبا از آن همه کوه و بیشه و دشت و صحرا از آن زندگی بی تکلف برای من و روح من عوالم تازه ای به وجود می آورد و افکار کودکانه مرا دچار تشنج‌ها و هیجان‌ها بی‌سابقه‌ای می‌ساخت».

پژمان بختیاری نخستین بار در دشتک بختیاری به مکتب‌خانه می‌رود و نزد «ملاعلی بنده بهرامی» به تحصیل علم مشغول می شود. وی پس از چند سال به تهران برمی‌گردد و تحصیلات خود را ابتدا در مدرسه «اشرف» سپس در مدرسه «سن لویی» ادامه می‌دهد. در این مدرسه با «نیما یوشیج» هم‌درس بود. در سن ده سالگی پدر را از دست می دهد علیمرادخان قبل از مرگ سرپرستی وی را به علیقلی خان سردار اسعد بختیاری محول می‌کند و ثروت قابل توجه خود را در تهران در اختیار او می‌گذارد مشروط بر آن‌که پژمان را برای ادامه تحصیل به اروپا بفرستد. اما این امر با بی‌توجهی تحقق نمی‌یابد.

پژمان به اصرار نامادری اش دوباره به دشتک فرستاده می‌شود. پس از دو سال دوباره به تهران باز می‌گردد و به تحصیلات خود ادامه می‌دهد. با مرگ سردار اسعد، رنج‌ها و آوارگی‌های وی بیشتر می‌شود و از ثروت پدر که در دست فرزند سردار اسعد (جعفرقلیخان اسعد) بود، به قول خودش پشیزی به وی نمی‌رسد. ناچارا به استخدام وزارت پست تلگراف در می‌آید و تا باز نشستگی در آنجا خدمت می‌کند.  او با کوشش در کسب علم و دانش و مطالعات مستمر، به تدریج سرآمد محافل علمی و ادبی می‌شود. آثاری را از زبان فرانسه به فارسی ترجمه نمود و در زمینه  تاریخ  و فرهنگ و شعر و ادب نیز آثار فراوانی برجای گذاشت. وی با شاعران و استادان بزرگ آن زمان همچون  ملک الشعرا بهار، ایرج میرزا، استاد فروزانفر، جلال الدین همایی، رهی معیری، مهدی اخوان ثالث، استاد شهریار و هم‌نشینی و معاشرت داشت و در ادبیات ایران جایگاه برجسته ای یافت. اشعار او سرشار از مضامین نو و تعابیر بدیع  است. وی ضمن پایبندی به سنت ها و قواعد شعر فارسی از شاعران نواندیش و نوپرداز معاصر به شمار می‌رود و در تحول شعر معاصر نقش اثرگذاری داشت.

در زندگی شخصی پژمان به دلیل آوارگی و گرفتاری سال‌ها در تجرد و تنهایی زیست و بعدها در سن میانسالی ازدواج کرد و صاحب دو فرزند دختر و پسر شد. سر انجام پژمان بختیاری در روز سوم آذر ماه ١٣۵٣ در سن٧۴ سالگی بر اثر بیماری سرطان در تهران درگذشت. او را در قبرستان بهشت زهرا (قطعه هشت) دور از زادگاه پدری، به خاک سپردند.

 

«تا رهـرو عدم شد جسم  شکسته  ما    آسایشی عجب یافت اندام خسته  ما»